معنی تجزیه، حل، فساد، از هم پاشیدگی، فسخ, معنی تجزیه، حل، فساد، از هم پاشیدگی، فسخ, معنی ت[xdi، pg، tsاb، اx ik /اadb;d، tso, معنی اصطلاح تجزیه، حل، فساد، از هم پاشیدگی، فسخ, معادل تجزیه، حل، فساد، از هم پاشیدگی، فسخ, تجزیه، حل، فساد، از هم پاشیدگی، فسخ چی میشه؟, تجزیه، حل، فساد، از هم پاشیدگی، فسخ یعنی چی؟, تجزیه، حل، فساد، از هم پاشیدگی، فسخ synonym, تجزیه، حل، فساد، از هم پاشیدگی، فسخ definition,